روایتی از حماسه 24 خرداد در بروجرد
اوایل خرداد پارسال در حال تدارک حضور پر شور در انتخابات بودیم که تلفن
همراهم به صدا درآمد و صدائی دلنشین که برای اولین بار می شنیدم مرا به
مکانی در خیابان جعفری دعوت کرد.
به اتفاق یار دبستانیم اکبر حدادی به محل رفتیم؛ مغازه ای محقر بود که چند
جوان با اراده ای آهنین آن را تجهیز کرده و اسب انتخاباتی خود را زین کرده
بودند. در دل، آنان را تحسین و به خود نهیب زدم که: از این جوانان یاد بگیر
و به خود تردید راه مده. عزیزی که گوئی لیدر آن جمع مصمم بود خود و دیگران
را معرفی کرد: ارس شیخی هستم و دوستانم سینا مقدس، علی میرزایی، مهدیان،
صوفی، گلپایگانی و بخششی و... ارس جوانی مستعد و پر انرژی و دانشجوی دکتری
شریف و از دانشجویان دکتر عارف بود.
تزئین در و دیوار مکان به عکس های دکتر عارف و سید محمد خاتمی جهت گیری
آنان را نشان می داد. با بزرگواری از من می خواستند تا ریاست ستاد دکتر
عارف را بر عهده گیرم. پس از بحث و تبادل نظر و تحلیل شرایط موجود و لزوم
ائتلاف میان دکتر عارف و دکتر روحانی متقاعد شدند که حقیر به عنوان بازیکن
لیبروی دو ستاد دکتر عارف و دکتر روحانی ایفای نقش نموده و مسئولیت هیچ یک
از دو ستاد را نپذیرفته و تلاش خود را به ایجاد ستادی مشترک در بروجرد
معطوف دارم.
با انتخاب دوستان و پذیرش مسؤلیت از طرف اکبر عزیز و پس از تماس با مهندس
رسولی قائم مقام ستاد مرکزی دکتر عارف، مستقیماً و از سوی دکتر توفیقی حکم
ریاست ستاد دکتر عارف به نام آقای حدادی صادر و در حالی که هنوز ستاد دکتر
عارف در استان لرستان شکل نگرفته بود ستاد بروجرد کار خود را آغاز کرد و از
آنجا که هنوز ستادی به نام دکتر روحانی تشکیل نشده بود جوانان پویش امید
(عنوان جوانان ستاد دکتر عارف) با بزرگواری پذیرفتد که عکس های دکتر روحانی
را در کنار دکتر عارف در محل ستاد جعفری و پس از آن ستاد حافظ نصب نمایند.
مکان خیابان حافظ را دوست عزیزمان علی زنده دل و حاج حسن کردی در اختیار
دوستان قرار دادند. به سرعت روزهای تبلیغات سپری می شد و ما با دو مشکل
اساسی مواجه بودیم، نخست آنکه ستاد در خط مقدم (خیابان های شهداء و تختی)
سنگری نداشت در حالی که رقبا بهترین مکان ها را در اختیار گرفته بودند و
دیگر اینکه هنوز ستاد دکتر روحانی شکل نگرفته بود.
آخرین دقایق وقت اداری در یکی از روز های گرم خرداد بود که باز همراهم به
صدا درآمد و این بار صدائی آشنا از آن سوی خط می خواست که سریعاً با هم
ملاقات کنیم؛ امیر صارمی عزیز بود و وقتی به هم رسیدیم دیدم که یار دبستانی
دیگرمان بهروز یاراحمدی نیز همراه اوست. خسته و کوفته و از جلسه با آقای
خجسته پور رئیس ستاد دکتر روحانی در استان باز گشته و بهروز عنوان نمود که
حکم ریاست ستاد بروجرد را نپذیرفته و آن را منوط به تصمیم دوستان نموده و
با بزرگواری از من می خواستند که این مهم را بپذیرم. باز هم تحلیل لزوم
رسیدن به ائتلاف و وجود نیروئی لیبرو و... شب همان روز و با میزبانی بهروز
جلسه ای مشترک میان بچه های ستاد دکتر عارف و ستاد رسمیت نیافته ی دکتر
روحانی تشکیل و اصرار ما جهت پذیرش مسؤلیت از سوی آقای یاراحمدی بی نتیجه
ماند و ایشان ضمن تقبل هر نوع همکاری درخواست داشتند تا فرد دیگری عهده دار
مسؤلیت شود.
لذا مقرر شد تا تعیین مسؤل ستاد دکتر روحانی، آقای حدادی مسؤلیت مشترک را
در مراجعه به فرمانداری و... بپذیرد و اینچنین شد. نبرد جهت به دست آوردن
سنگری در خیابان تختی در جریان بود و به دلیل عدم تمکن مالی و بالا رفتن
انتظارات به دلیل تزریق مالی رقبا امکان تهیه مکان ضعیف تر از گذشته شده
بود تا اینکه پیشکسوت عزیز و همیشه پای کارمان حاج فتح الله کردی به همراه
حاج غلامرضا پارسای عزیز به یاریمان شتافتند و مکانی مناسب در خیابان تختی
به ستاد دکتر عارف اختصاص داده شد و بنرهای دکتر عارف و دکتر روحانی همزمان
در آن بالا رفت و رفته رفته یاران دوباره گرد هم جمع شدند و شور و نشاطی
وصف ناپذیر در حال شکل گیری بود. جمع بندی دوستان برای مسؤلیت ستاد دکتر
روحانی حاج علی محمد گودرزی بود و پس از مشورت با ایشان که در سفر بود توسط
آقای خجسته پور حکم ایشان صادر شد. به سالروز ارتحال امام عزیز نزدیک می
شدیم و لزوم برپائی مراسمی با شکوه بیش از پیش احساس می شد؛ مکان جلسه
حسینه بقیه الله و سخنرانان دکتر ادیب و آقای خجسته پور بودند. به دلیل
تماس های مکرر فرمانداری و ستاد استان با حاج علی محمد و عدم حضور ایشان در
شهرستان (به دلیل بیماری همسر) ایشان درخواست نمودند که مسولیت به فرد
دیگری سپرده شود.
روز ۱۴ خرداد بود و جمعی از همفکران در مراسم سالگرد امام شرکت کرده و دکتر
ادیب و آقای خجسته پور به ایراد سخن پرداختند و پس از مراسم آقای خجسته
پور درخواست نمودند که در غیاب حاج علی محمد، احدی از دوستان به عنوان قائم
مقام معرفی گردد، که پس از بررسی، دوستان مهندس کیانی را به ایشان معرفی
نمودند. روز ها به سرعت سپری می شد و دوستان خود را برای سفر دکتر عارف به
شهرستان در روز ۲۰ خرداد و سالن طالقانی آماده می کردند. دلهره ای در رابطه
با استقبال مردم وجود داشت. در این میان و با توجه به، به رسمیت نشناختن
قائم مقام از سوی فرمانداری در ۱۹ خرداد حکم مسؤلیت ستاد دکتر روحانی به
نام مهندس کیانی صادرشد. سالن طالقانی به طرز غیر قابل باوری مملو از جمعیت
بود و بنر دکتر عارف و دکتر روحانی در آن خودنمائی می نمود و شعارهای
حاضران مبنی بر درخواست ائتلاف فضای سالن را پر کرده بود. به دلیل تغییر در
برنامه های دکتر عارف ایشان موفق به حضور در بروجرد نشده، مهندس خرم به
نمایندگی از سوی ایشان در مراسم حاضر شد و شور و هیجان مردم و درخواست
ایشان مبنی بر ائتلاف را به دکتر عارف منتقل نمودند.
تقویم ۲۱ خرداد را نشان می داد و فقط یک روز از زمان قانونی تبلیغات باقی
مانده بود که خبری فضای انتخابات را دگرگون کرد: «به دنبال درخواست سید
محمد خاتمی، دکتر عارف از ادامه فعالیت های انتخاباتی انصراف داد». این
خبر و به دنبال آن اعلام حمایت سید محمد خاتمی و آقای هاشمی و سایر شخصیت
های ذی نفوذ در جمع اصلاح طلبان و اعتدالگرایان به سرعت کفه ترازوی آرای
مردم به سود آقای روحانی سنگین تر گردید. در آخرین روز تبلیغات به اتفاق
دوستان به تعدادی از روستاها رفته و وقتی فضای روستاهای بروجرد را دیدیم که
از شهرنشینان جلوترند به دوستان اعلام نمودیم که با خواست خدا کار تمام
است. در روز اخذ رأی و با بیان مقام معظم رهبری مبنی بر حق الناس بودن رأی
مردم اطمینان خاطری در میان مردم حکم فرما گردید و...
تقویم به ۲۵ خرداد رسیده و ساعت ۶ بعد از ظهر بود. جمعیت کثیری در مقابل
ستاد تجمع کرده و موجی از شادی شهر را در بر گرفته بود. خبر پیروزی دکتر
روحانی از سوی وزارت کشور اعلام و بمب شادی منفجر شد. آری ایران یکبار دیگر
روزی شاد مشابه ۳خرداد۶۱، ۲ خرداد ۷۶ و ۸ آذر ۷۶ (ایران-استالیا) را تجربه
می کرد و یک بار دیگر جهان در مقابل عظمت جمهوری اسلامی ایران سر تسلیم
فرود آورده بود. آمار آرای کشور آنالیز شد و در لرستان، شهرستان بروجرد به
همت مردم و یاران ستاد حائز بالاترین درصد رأی به دکتر روحانی شد. (بچه ها
مچکریم!)
روایت گر: فریبرز محسنی